توفیق عظیم و خسارت بزرگ
فرم در حال بارگذاری ...
زیباییهای اربعین و عراق از لنز عکاس انگلیسی
امیلی گرت وایت عکاس خبری است که برای ساخت مستندی درباره بزرگترین اجتماع مذهبی دنیا صد کیلومتر مسیر پیادهروی اربعین را طی میکند و صحنههایی خارقالعاده را تجربه میکند.
به گزارش مشرق، امیلی گرت وایت بیست و پنج سالش است و عکاس خبری در موضوعات انساندوستانه و محیط زیست است. در نقاط مختلف دنیا عکاسی کرده است و نمایشگاه کارهایش را در انگلیس، آمریکا، ایتالیا، یونان، فرانسه، کانادا و حتی کشور خودمان برگزاری نموده است. عکسهایش آنقدر حرفهای و خاص بودهاند که بسیاری از رسانههای معتبر دنیا مانند گاردین، نیوزویک، ایندیپندنت و … آنها را منتشر کردهاند. جایزههای مختلفی برای آثارش دریافت کرده و مهمان برنامههای تلویزیونی متعددی بوده است. همه اینها قدرت رسانهای او را نشان میدهد.
این پروژه زندگی من را تغییر داد
سال 2017 تصمیم میگیرد اولین مستندش را برای روایت بزرگترین اجتماع مذهبی دنیا بسازد؛ جاده به اربعین (The road to Arbaeen) نامی است که برای این مستند انتخاب کرده و آن را در وبسایتش اینطور معرفی میکند: «مستند “جاده اربعین” مسیر بزرگترین مراسم مذهبی سالانه دنیا به سمت بزرگداشت شهادت نوه محمد پیامبر را یادآوری میکند. در اربعین بیشترین تعداد افراد در دنیا بصورت رایگان غذا داده میشوند و بزرگترین گروه از داوطلبانی است که در یک رویداد خدمترسانی میکنند. میلیونها زائر به سمت حرم امام حسین پیادهروی میکنند و برخی بیشتر 425 مایل را از بصره طی میکنند.»
...
اما اربعین امسال برای تکمیل این پروژه 100 کیلومتر در جنوب عراق پیادهروی میکند. مشاهدات و روایتهایش از این تجربه منحصر بفرد را در صفحه اینستاگرامش منتشر کرده که با استقبال گسترده دنبالکنندگانش مواجه شده است. و آنگونه که خودش نوشته زندگی حرفهایاش با حضور در پیادهروی اربعین یک اتفاق منحصر بفرد و خاص را تجربه کرده و تحولی بزرگ برای او رقم زده است. مینویسد این پروژه زندگی من را تغییر داده است.
اربعین برای دنیا ناشناخته مانده است
«برای دو هفته آینده به پیادهروی اربعین خواهم رفت. خیلیها عراق را با جنگ میشناسند به همین خاطر خیلی مهم است که افراد زیباییهایی این کشور -که بسیار زیاد هم هست – را ببینید.» این جملهای است که امیلی در صفحه اینستاگرام خود و در اولین پستی که قبل از شروع سفرش گذاشته، بعنوان یکی از هدفهای سفرش مورد اشاره قرار میدهد. و در ادامه پیادهروی اربعین را اینگونه معرفی میکند: یک مسیر 70 کیلومتری به مقصد کربلا، محل حرم امام حسین است. بعضی از مردم مسیر را از بصره شروع می کنند که 300 کیلومتر است و بعضی دیگر از بغداد. این مراسم یکی از هدفهای حمله داعش بوده و در زمان صدام حسین نیز ممنوع شده بود. من از واحدهای اطلاعاتی و نظامی و همینطور جمعهای محلی عراقی که این اجتماع شیعیان را در طول این مدت امن نگه میدارند بسیار سپاسگزارم.
امیلی به این موضوع مهم اشاره میکند که رسانههای دنیا این اجتماع بزرگ و منحصر بفرد را بایکوت کردهاند: «به شکل شگفتآوری اربعین تقریبا برای جهان ناشناخته است و بصورت مداوم انتقادات زیادی به سکوت رسانهای پیرامون آن در حال گسترش است. اربعین یک روایت صادقانه از انعطافپذیری و ایمان را ارائه میکند و من افتخار این را داشتم که شاهدش باشم.»
عراق، کشوری زیبا با مردمانی قدرتمند
تمام تلاشی که این مدت داشته است، نشان دادن عراق از یک زاویه مثبت بود برای تمام زیباییها و نقاط قوتش. میگوید اغلب روایتها از این کشور، جنگ و خشونت را انعکاس میدهد که اگرچه مهم است اما زمان آن رسیده که این روایتها به تعادل برسند. مینویسد: «عراق بسیار فراتر از جنگ و خشونت است و من نمیتوانم برای توصیف قدرت درونی مردم عراق واژهای را پیدا کنم».
او و همکار ایرانیاش فرزان برنامهریزی برای طول مسیر پیادهروی نداشتهاند و مانند همه زائرین پیادهروی، جایی را برای ماندن از قبل هماهنگ نکرده بودند. پیاده میرفتند تا جایی که کسی آنان را به درون منزل یا موکب دعوت کند که هرجایی میروند این اتفاق میافتد.
فرزان مستندساز ایرانی است که او را در این سفر همراهی کرده است. او را پدر دوم خود میداند و اینطور توصیفش میکند:«یک مسلمان شیعه است و همه ارزشهای خارقالعاده این مکتب را دارد». این عکس را زمانی که در فرزان در حرم امام حسین(ع) در حال دعا کردن بوده گرفته است.
از افغانستان با ویلچر!
امیلی امسال برایش اولین تجربه پیادهروی اربعین بوده اما سال قبل هم در کربلا و نجف حضور داشته و از آن سفر یک روایت زیبا از عشق یک برادر افغانستانی را روایت میکند.
زمان ورود به حرم امام علی یک پیرزن را میبیند که روی ویلچرش نشسته و در میان افرادی که روی زمین نشسته بودند، توجهش را جلب میکند و با او آشنا میشود. زن با برادرش از افغانستان آمده و اولین باری است که برای پیادهروی اربعین آمده. امیلی مینویسد طی مسیر کربلا بصورت پیاده برای آنها بسیار طولانی خواهد بود و تلاش و سختی شدیدی را میطلبد. برادر میگوید هر زمان بخاطر هل دادن ویلچر احساس خستگی یا ضعف میکند، خواهرش او را هل میدهد. امیلی بشدت تحت تاثیر این پیوند قوی خانوادگی بین این دو قرار میگیرد.
ملاقاتهایی شگفتانگیز با عالمان شیعه عراق
زمانی که امیلی به کربلا میرسد مجوز حضور در حرم امام حسین با دوربین را از دفتر آیتالله سیستانی دریافت میکند و همین باعث میشود صحنههای بسیار زیبا از درون حرم و بین جمع زائرین با دوربینش به تصویر بکشد.
با شیخ عبدوالمهدی الکربلایی نماینده آیتالله سیستانی در کربلا و چند نفر از علمای عراق ملاقات میکند و پای صحبتهای آنان در خصوص عراق و تاثیر داعش مینشیند. میگوید در مورد اهمیت روایتهای مثبت از عراق و دسترسی بیشتر به روزنامهنگاران بینالمللی با آنان صحبت میکند و از آنان بخاطر اینکه چنین مسئولیتی را به وی سپردهاند، تشکر میکند و میگوید افتخاری بالاتر از این برایش نیست که اینجا باشد و بسیار سپاسگزار است . امیلی این ملاقات با یک رهبر مذهبی عراق را شگفتانگیز توصیف میکند.
منبع: فارس
فرم در حال بارگذاری ...
خیر دستفروش
زندگی آقای «محمد شهرکی» پر از فراز و نشیبهای جالب است
مردی که جوانیاش را صرف به دست آوردن اعتباری کرده است تا امروز محاسن سپیدش حرمتی باشد برای رهایی گرفتاران و گرهگشایی مشکلات نیازمندان؛ پسرک دستفروشی بوده که طعم فقر را با تمام وجود لمس کرده است.
...
فارس پلاس؛ علی جواهری: هوا ابری است و باران آرام می بارد. پسرک دستفروش نگاهی به بادکنکهایش میاندازد که با وزش نسیمی ملایم اینطرف و آنطرف میروند و درحالیکه از شدت سرما در کاپشنش فرو رفته، چشم به دست عابران دارد تا بهاندازه خرید نانی از او خرید کنند. در این حین پسربچهای جلو بساطش به بادکنکی چشم میدوزد، پسرک نگاهی به ظاهر پسربچه میاندازد و با بیاعتنایی رویش را برمیگرداند. به نظر نمیآید وضع مالیشان آنقدر خوب باشد که پدر و مادرش بتوانند برایش چیزی بخرند. ناگهان مادرش دستش را میکشد و پسربچه را درحالیکه همچنان نگاهش به بادکنکهاست با خود میبرد. اما پسرک یکی از بادکنک ها را برمیدارد و درحالیکه پسربچه را صدا میکند به طرفش میدود. بادکنک را که به او میدهد لبخند بر چهره اش نقش می ببندد؛ این اولین بار بود که پسرک به کسی کمک میکرد. پسربچه تشکر خشکوخالی میکند و درحالیکه بادکنکش را محکم گرفته از او دور میشود. باران شدت میگیرد و پسرک بدون اینکه چیزی بفروشد بساطش را جمع میکند و به خانه برمیگردد. دستش از پول خالی است ولی حال خوش قلبش گرمایی وصفناپذیر به وجودش بخشیده است؛ تصمیم میگیرد هر روز به یک نفر کمک کند. «محمد شهرکی» 61 ساله قاضی واحد صلح و سازش دادگستری گنبد و خیر نمونه کشور همان پسرک دستفروش است که طعم فقر را با تمام وجود لمس کرده است. زندانیان زیادی در طول سالهای کاریاش با فعالیتهای او طعم آزادی را چشیدهاند. شهرکی در طول سالهای فعالیتش از ۲۰۰ پروندهای که در ماه به شعبه او ارجاع میشود ۱۰۰ تا ۱۵۰ پرونده را با سازش مختومه میکند. او طی سالی که گذشت ۳۰۰ زندانی را آزاد کرده و اکنون هم روی پرونده ۱۱۰ زندانی دیگر کار میکند تا آنها را نیز به صلح برساند. تأسیس بزرگترین بخش بانک امانات تجهیزات پزشکی، ساخت مدرسه و خانههای بهداشت روستایی بخش کوچکی از فعالیت های این انسان بزرگ است.
حس خوش حل مشکلات مردم
مثل همیشه در خانهاش باز است. با لبخند دلنشینی به استقبالمان میآید. افراد زیادی در خانه نشستهاند تا به مشکلاتشان رسیدگی شود. با مهربانی با تکتکشان صحبت میکند و راهحل مسائل را برایشان مرحلهبهمرحله توضیح میدهد. هر یک بعد از چند دقیقه صحبت با بیان جمله «خدا خیرت بدهد» رویش را میبوسند و با چهرهای خندان از خانه بیرون میروند. یکی مشکل مالی دارد و گروهی برسر تقسیم مالی دعوا دارند. یکبهیک وارد اتاق حاجی میشوند تا به نحوی مشکلشان را حل کند. تقریباً تمامروز را درگیر رسیدگی به مشکلات مردم میگذراند. وقتی دیگر کسی در خانه نیست عذرخواهی میکند و میگوید حتی در خانه و محله هم پای درددل مردم مینشیند و برای پیدا کردن یک راه به هر دری میزند. این مرد خیر انجام چنین کارهایی را افتخاری بزرگی میداند و توضیح میدهد: «هر وقت مشکل کسی را حل میکنم همان حس خوشی را دارم که اولین بار در زندگی ام به کسی کمک کردم. این باعث میشود با انرژی به کارم ادامه دهم. جدا از این انسانها به هم نیاز دارند. وقتی فردی گرفتار میشود نباید بیتفاوت بود. باید همت و کمکش کرد. بزرگترین مشکلات با همیاری یکدیگر سهل و آسان میشود. همیشه از اینگونه کارها لذت میبرم و از اینکه احساس میکنم برای جامعه مفید هستم حس خوشایندی به من دست میدهد.» وقتی از او درباره سرمایهاش برای انجام کارهای خیر میپرسیم مکثی میکند و میگوید: «برای کار خداپسندانه مادیات لازم نیست. چیزی که خداوند به من لطف کرده اعتباری است که در بین مردم دارم وگرنه ثروت در کار ندارم.»
وقتی همه دستبهدست هم میدهیم
روی میزش پر از پروندهایی است که همه را با هم پیش میبرد تا دیر نشود. گاهی به 100 پرونده با هم رسیدگی میکند. بیشترین پروندههایی که به صلح منجر کرده، مربوط به زندانیان مالی و قتل است که بهطور تقریبی به هزار و 500 نفر میرسد. گاهی درگیر موضوعاتی میشود که حتی زندگی خودش را تحت تأثیر قرار میدهد و باعث میشود هفتهها و شاید ماهها از خانه دور باشد. او معتقد است که زندگی آزادانه بعضی از زندانیان در جامعه میتواند نتیجه مثبتتری نسبت به گذراندن دوره حبس در زندان داشته باشد. می گوید: «بیشتر این پروندهها مربوط به پروندههای زندانیان مالی و قتل است؛ کسانی که به علت بدهکاری یا جرمهای غیرعمد به پول نیاز دارند تا آزاد شوند یا افرادی که به خاطر یک اشتباه دست به قتل زدهاند و از کار خود به شدت پشیمان هستند. برخی افراد تنها به دلیل بدهی 2، 3 میلیون تومانی و بعضیها هم به دلیل جرمهای سنگینتری مانند قتل در دوران حبس خود درحالیکه هیچ امیدی نداشتند توانستند زندگی آزادانه خود را بیرون از زندان آغاز کنند.» حاجآقا شهرکی روش منحصری برای انجام همه این کارها دارد. او جدا از دوستان خیرش از زندانیهایی که آزاده کرده برای حل مشکل دیگران کمک میگیرد و اینگونه زنجیرهای بزرگ از انسانهایی مثل خودش درست کرده است که ناجی گرفتاران هستند: «دوستانم بهعنوان زنجیره برای واسطه شناسایی خانوادههای زندانیها عمل میکنند. در این زمینه هر کاری در توان داشته باشند انجام میدهند. یکی در بانک کار میکند و دیگری میتواند مشارکت خیران را جلب کند. خلاصه مجموعهای از انسانها دستبهدست هم میدهند تا گره ای از کار انسانی باز شود. من همیشه تلاش میکنم کار را با مذاکره پیش ببرم. در مورد پروندههای قتل معمولاً جلسات صلح و سازش برگزار میکنیم و تا جایی که امکان دارد برای گرفتن رضایت تلاش میکنیم. اگر ماجرا با پول ختم به خیر شود قسمتی از هزینه را پرداخت میکنیم یا افراد را به بانکهایی که با ما همکاری دارند معرفی میکنیم تا وام بگیرند. در مورد زندانیان مالی نیز همین کارها را انجام میدهیم. با طرفین پرونده صحبت میکنم و آنها را به مبلغی کمتر از آنچه طلب دارند راضی میکنم؛ بهعنوان مثال فردی ۱۲۰ میلیون تومان طلب داشت. پس از صحبتهایی که با او داشتم به مبلغ ۶۰ میلیون تومان راضی شد و درواقع نیمی از حق خود را بخشید و گذشت کرد. مبلغ باقیمانده را هم از راههای مختلف مثل پرداخت پول یا تهیه وام برای زندانی تهیه کردیم تا او زودتر از زندان آزاد شود.»
تلاش برای جلب رضایت 16 نفر
«معمولاً هر بار که با هر طریقی یک زندانی آزاد میشود من حس خوبی دارم و بیشتر آنها در ذهنم ماندگار میشود. پروندهای مربوط به ۹ سال پیش بود. هنوز هم نتوانستهام آن را فراموش کنم. یکبار به زندان رفتم تا از آنجا بازدید کنم. در آنجا جوانی را دیدم که سر به زیر انداخته و در کنار نمازخانه قرآن میخواند. توجهم به او جلب شد و از بقیه جرمش را پرسیدم. گفتند یک نفر را کشته و بهزودی حکم اعدامش اجرا میشود. بلافاصله به سراغش رفتم و با او صحبت کردم. از حرفهایش مشخص بود که جوان سادهای است و به خدا ایمان قلبی دارد. او به شدت از کار اشتباهش پشیمان بود و میگفت در یک درگیری برای لحظهای عصبانی شده و دست به چنین کاری زده است. تصمیم گرفتم به او کمک کنم. پیگیر پروندهاش شدم. در کمال تعجب گفتند این پرونده، ۱۶ اولیای دم دارد؛ اولیای دمی که هرکدام در یک شهر زندگی میکردند. وقتی به مسئولان گفتم میخواهم این پرونده را به صلح برسانم خیلی تعجب کردند و گفتند که نمیتوانم این کار را انجام بدهم. اما من به خدا توکل کردم و با تهیه ۱۶ صورتجلسه به منزل تکتک اولیای دم رفتم. با صحبتها و جلساتی که برگزار کردم درنهایت توانستم از هر ۱۶ نفرشان رضایت بگیرم. وقتی برگههای رضایت را به مسئولان نشان دادم خیلی تعجب کردند. آن جوان به زندگی برگشت و آزاد شد. من هرگز او را فراموش نخواهم کرد و میدانم بعد از آزادی نیز زندگی سالمی دارد.»
تأسیس بزرگترین مرکز خدمات پزشکی
فعالیت خیرخواهانه حاجآقا شهرکی در همینها خلاصه نمیشود؛ ساخت بزرگترین و مجهزترین بانک امانات تجهیزات پزشکی یکی دیگری از آنهاست. او می گوید: «اگر کار کردهام با همیاری مردم بوده. خداوند آنقدر به من حرمت داده است که وقتی از مردم چیزی میخواهم نه نمیشنوم. من هم از این فرصت برای خدمت به بشر استفاده میکنم. من طعم فقر را چشیدهام و خوب میدانم وقتی پدری میگوید ندارد، یعنی چه.» او میافزاید: «کارهای زیادی در روستاها انجام میشود اما متأسفانه هنوز خیلی از روستاها در محرومیت به سر می برند و با سختی زندگی میکنند. حتی امکانات اولیه بهداشتی در بعضی از روستاها و شهرها وجود ندارد که مردم بیماری های معمولی شان را درمان کنند. به همین دلیل در راهاندازی خانه بهداشت روستاها و مرکز درمانی فعالیتم را شروع کردم. خوشبختانه نتایج خوبی هم به همراه داشته است. ولی ایکاش میتوانستم این کار را بیشتر توسعه دهم. چون انسانهای زیادی در کشورمان به این نوع امکانات نیاز دارند.» او توضیح می دهد: «موضوع ساخت بانک امانات تجهیزات پزشکی از اینجا شروع شد که یکبار وقتی به عیادت یکی از اقوام به بیمارستان رفتم آنجا با بیمارانی روبهرو شدم که در پرداخت حداقل هزینههای درمان مشکل داشتند. به همین دلیل توسط هلال احمر و مشارکت خیران صندوقی برای بیماران نیازمند درست کردیم و بانک امانات تجهیزات پزشکی را تکمیل کردیم. نحوه کار صندوق با مراجعه و معرفی بیماران نیازمندان کارش را دنبال میکند و بانک امانات پزشکی تجهیزات مثل ویلچر، تشک و بسیاری دیگر را در اختیار افراد قرار میدهد که به گفته مسئولان بزرگترین واحد امانات پزشکی کشور محسوب میشود. دوست دارم از همه اینجا اعلام کنم هر استانی که نیاز به تجهیزات بانک امانات پزشکی دارد میتواند روی کمک بنده حقیر حساب کند.»
به نقل از خبرگزاری فارس
فرم در حال بارگذاری ...
شهید زنده
فرم در حال بارگذاری ...
دعا ایت الله بهجت رحمه الله علیه برای همه
حجتالاسلاموالمسلمین علی بهجت فرمودند:
ایت الله بهجت که به زیارت مشرف میشدند، دعایشان اغلب برای همه بود. میفرمودند: «من اینجا آمدهام برای همینهایی که هستند؛ برای همینها آمدهام».
در زیارت بسیار به یاد حقداران و مؤمنین بودند. بعضی از زیارتها را پنج مرتبه میخوانند؛ به نیابت از آنهایی که درنظر داشتند.
شخصی از دوبی آمده بود و میگفت: «من پانزده سال پیش در حرم پشت سر ایشان نشستم تا کارشان تمام بشود. کار ایشان که تمام شد، عذرخواهی کردند و فرمودند: ببخشید، مشغول بودم. حس کردم شما آمدید. شما را هم شریک اعمال کردم. من پهلوی آقا ننشسته بودم، پشت سرش بودم». آن شخص گفت: «ای کاش سالها منتظر میماندم».
مرحوم پدر بارها میفرمودند: «همینجا که مشغولم، حوایج همۀ اینهایی را که اطرافم هستند، درنظر دارم». روزی پس از زیارت امامرضا بر سر قبر مرحوم نخودکی فاتحه میخواندند. شخصی اصرار میکرد که جمعیت را ب.شکافد و با فریاد و درگیری با مردم به سمت آقا برود. ایشان از من پرسیدند: «چه نیازی دارد که اینقدر اصرار میکند؟». گفتم: «میخواهد درد دلش را برای شما بگوید». ایشان فرمودند: «من هم برای حوایج اینها اینجا آمدهام. اینجا آمدهام که از این مرحوم بخواهم خدمت امام وساطت کند. من برای حوایج اینها آمدهام، نه کار خودم».
✅ Sapp.ir/bahjat_ir
✅ eitaa.com/bahjat_ir
✅ Gap.im/bahjat_ir
✅ ble.im/bahjat_ir
فرم در حال بارگذاری ...